هر کسی نظری دارد و در محدوده مشخصی از قوانین و اصول اخلاقی حق دارد آن را بیان کند. در مقابل مخاطب هم نظری در مورد نظر مطرح شده دارد و قاعدتا او نیز حق بیان عقیدهاش را دارد. چالش از همین جا شروع میشود. جدال بر سر حقانیت!
پستها، کامنتها، لایکها، فیوها، ریتها و منشنها دنیای ما را تغییر دادهاند. آنچه در دنیای واقعی از گفتنش ابا داشتیم را به راحتی در فضای مجازی مطرح میکنیم. دیگران نیز موافقت و مخالفت خود را راحتتر از قبل به ما ابراز میکنند. شاید مجازی بودن حد و مرز قوانین و اصول اخلاقی را جابجا کرده است. در دنیای واقعی اگر با نظر دوست خود مخالف باشید ممکن است سعی کنید با مراعات دوستی و رعایت ادب، دلایل قانعکننده بیاورید. اما دنیای مجازی نوعی افسارگسیختگی با خود به همراه دارد. راحتتر مخالفت میکنیم. راحتتر توهین میکنیم. گاهی هم به راحتی نادیده میگیریم و بلاک میکنیم. این جسارت کمکم در زندگی واقعی هم خودی نشان داده است. این تغییرات، ما دهه شصتیها که در چارچوبهای تنگ و کلیشهها بزرگ شدیم (احتمالا بیشتر از بقیه) متعجب میکند. البته بدون شک روی ما هم تاثیر گذاشته و شاید کمی متعادلتر از قبل به بیان خواستهها و نیازهایمان تن میدهیم.
این موضوع تا جایی که به بیان نظر و خواستهها در محدوده اخلاقیات مربوط میشود، پسندیده و مفید است. نگرانی آنجاست که تعادل، دوباره و این بار در جهت عکس بر هم میخورد. مثل همیشه کار آنجایی خراب میشود که میرسیم به اینکه ما مردمان افراط و تفریطیم. یا از این ور بام میافتیم یا از سوی دیگر. جسارت را نباید با افسارگسیختگی اشتباه گرفت.
انکار واقعیت
در این مقاله اختصاصا به بلاک کردن افراد در شبکههای اجتماعی میپردازم. راستش به نظرم این از بقیه خطرناکتر است. بلاک یعنی حذف یا نادیده گرفتن کسی که با ما مخالف است یا جور دیگری فکر میکند. بدتر آنکه این نادیده گرفتن قرار است همیشگی باشد. البته گاهی از این کار پشیمان میشویم. یعنی دنیای مجازی امکان پشیمان شدن را به ما میدهد. متاسفانه در دنیای مجازی گاهی چنین فرصتی را با تمام وجود میخواهیم اما نسیبمان نمیشود. ما در روانشناسی اسم این کار را انکار گذاشتهایم. انکار یعنی هر چیزی که در من ایجاد حس ناخوشایندی شبیه اضطراب کند و یا به هر نوعی حالم را بد کند را نادیده میگیرم. بیشتر مشکلات روانی مرتبط با انکار در خصوص انکار واقعیت است. وقتی عزیزی را از دست میدهیم احتمالا اولین واکنش ناخودآگاه ما انکار است. صبح از خواب بیدار میشویم و فراموش میکنیم او دیگر میان ما نیست. سر میز غذا برای او نیز بشقاب و قاشق و چنگال میآوریم و ناگهان با سیلی واقعیت روبرو میشویم. البته این نوع رفتارها رایج است و تا زمانی که زندگی فرد را مختل نکند، بیماری روانی محسوب نمیشود.
بلاک کردن در دنیای واقعی
تصور کنید انکار یک فرد در دنیای واقعی چه طور میتواند باشد. اگر با او در یک خانه زندگی کنیم شبیه قهرهای معمولی است. با او حرف نمیزنیم و وانمود میکنیم حضور ندارد. بعد از چند روز احتمالا مجبور میشویم او را ببینیم و چون دلخوری هم تمام شده، آشتی میکنیم. اما در مورد کسی که نمیشناسیم اوضاع متفاوت است. نمیتوانیم با نادیده گرفتن او آتش خشممان را خاموش کنیم چون فرصت زیادی برای تلافی و ابراز خشم نداریم. فرض کنید خدای نکرده تصادف کردید و از رفتار راننده مقابل خیلی عصبانی هستید. اگر قرار نباشد دیگر او را ببینید فرصت را غنیمت میشمارید و هر چه دوست دارید به او میگویید. چون ممکن است بعدا حرفهایی به ذهنتان برسد و افسوس بخورید که چرا همان موقع نتوانستید این حرفها را بزنید! شاید با فریادی بلند، چیزی بگویید و صحنه را ترک کنید. این رفتار، شبیه همان کامنت دادن و بعد بلاک کردن در فضای مجازی است.
فایده ابراز خشم
هدف شما از این کار چه بوده؟ فقط ابراز خشم؟ فایده ابراز خشم چیست؟ احتمالا صورتتان کمی سرخ میشود، مردمک چشمانتان بازتر و ضربان قلبتان تندتر میشود. دلیل این تغییرات، فعال شدن سیستم سمپاتیک است. بعد باید خود را آرام کنید تا سیستم پاراسمپاتیک بتواند وارد عمل شود و جسمتان را به حالت قبل برگرداند. فایده این تغییرات چیست؟ سیستم سمپاتیک این تغییرات را به وجود آورده تا شما را برای نبرد آماده کند. به جز این، عملا کمک دیگری به شما نمیکند. اما شما چرا باید برای مشکلی به این سادگی بجنگید؟ اگر هر روز بدنتان در این وضعیت قرار بگیرد عوارض بلند مدت آن جبرانناپذیر میشود.
طبیعی است که از برخی نظرات که ممکن است توهینآمیز هم باشد، احساس خوبی نداشته باشید. عصبانی یا ناراحت بشوید و چنان برافروخته شوید که بخواهید پاسخ دهید. اما شاید بهتر باشد کمی فکر کنید. شما دارید از سرمایه عاطفی و هیجانی خودتان هزینه میکنید. آیا واقعا این موقعیت ارزش این هزینه را دارد؟ البته گاهی ممکن است واقعا ارزش داشته باشد. به هر حال اینکه تمرین کنیم هر بار این سوال را از خودمان بپرسیم احتمالا تعداد دفعاتی که این شرایط تکرار میشود را کمتر خواهد کرد.
اقتدار
گاهی واقعا لازم است از حق خود دفاع کنیم. این همان جسارت است که در ابتدا اشاره کردیم. سکوت تفریط است و ابراز خشم افراط. باید چیزی بین این دو حالت وجود داشته باشد که شما را به سمت هدفی درست هدایت کند. در روانشناسی به آن اقتدار میگوییم. اقتدار یعنی من آن قدر قدرت دارم که حرفم را بزنم و از حقم دفاع کنم و در مقابل آن قدر منطق و درایت دارم که این کار را از راه درست و به دور از زیادهروی انجام دهم. بلاک کردن راهکاری برای جلوگیری از تهدید است نه از میان برداشتن و نادیده گرفتن کسی که به هر دلیلی مورد پسند شما نیست.
گاهی دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد
یک سوال مهم دیگر که باید از خود بپرسیم این است که "چرا من ناراحت شدم؟". گاهی اصلا دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد. ما چرا باید از اینکه فرد دیگری مثل ما فکر نمیکند ناراحت شویم. شاید دلیل حرفی که زده شرایط و زندگی خصوصی آن فرد باشد. شاید آن روز اتفاق بدی را پشت سر گذاشته و هنوز درگیر هیجانات منفی است. شاید دانش و آگاهی کافی در آن موضوع به خصوص را ندارد (و اتفاقا آنانکه نمیدانند گاهی بیشتر حرف میزنند). دلایل زیادی برای رفتارهای دیگران وجود دارد که بررسی آن، وقت و انرژی زیادی نیاز دارد. آیا ما وقت و انرژی کافی برای پیدا کردن این دلایل داریم؟ اصلا چقدر اهمیت دارد دلیل همه رفتارهای همه آدمهای اطرافمان را بدانیم؟
چرا بلاک نکنیم؟
بلاک کردن سادهترین راه برای مقابله با احساسات منفی مثل اضطراب است. شما تصمیم گرفتید دنیای خود را به کسانی که دوستشان دارید و در کنارشان احساس خوبی دارید، محدود کنید. این راهکار در دنیای مجازی کارآمد به نظر میرسد اما اگر شما مهارت حل مشکلات، به ویژه مشکلات بین فردی در روابط مجازی را ندارید احتمالا در دنیای واقعی هم همینطور هستید. واقعبین باشید. اگر این مهارت را در خودتان احساس میکنید در فضای مجازی هم آن را به کار ببرید. در غیر این صورت شاید بهتر باشد با کمک یک روانشناس یا مطالعه کتابهای خودیاری مفید، این مهارت را یاد بگیرید.
بلاک کردن یا همان انکار مشکل، فرار از واقعیت است. اگر دنیای خود را امن و به دور از هر گونه مشکل یا تهدید بسازید، آستانه تحمل شما پایین میآید. این یعنی به کوچکترین مشکلی حساسیت نشان میدهید و احتمالا در برابر آن آسیبپذیر خواهید بود. یکی از راهکارهای مهم در روانشناسی، برای بالا بردن آستانه تحمل و کاهش حساسیت روبهرو شدن با مشکل یا تهدید است. فضای مجازی محل مناسبی برای تمرین روابط بین فردی است. شما در این فضا مجبور نیستید بلافاصله واکنش دهید. میتوانید فکر کنید. اگر عصبانی، ناراحت یا هیجانزده هستید میتوانید صبر کنید و وقتی به خودتان مسلط شدید پاسخ دهید. این مکثها باعث میشود به تدریج مهارت شما در پاسخدهیِ در لحظه هم افزایش یابد.
با توجه به آنچه گفته شد شاید بهتر باشد از دکمه بلاک فقط زمانی استفاده کنیم که کسی با پیامها یا نظراتش به وضوح قصد مزاحمت، توهین یا تهدیدی علیه ما را دارد.
نوعدوستی و مهربانی از ویژگیهای انکارناپذیر ما ایرانیهاست. شاید بنا به دلایلی نتوانیم از شادی همه کسانی که میشناسیم، شاد شویم اما تقریبا همیشه از ناراحتی اطرافیانمان، اندوهگین میشویم. بعضی مشکلات، مثل از دست دادن عزیزان به قدری شایع هستند که میتوان گفت همه ما به نوعی آن را تجربه میکنیم. این یعنی، اگر با خانواده داغداری روبرو شویم میتوانیم علاوه بر همدلی، همدردی هم از خود نشان دهیم. همدلی یعنی سعی کنیم شرایط دیگران را درک کنیم و خودمان را جای آنها بگذاریم. البته آنطور که به نظر میرسد کار سادهای نیست. در مقابل، همدردی یعنی ما مشکل مخاطب را تجربه کردیم و به معنای واقعی کلمه همدرد او هستیم. همدردی سطح بالاتری از همدلی است چون درک شرایط را سادهتر میکند.
معمولا همه تلاش میکنند به فرد داغدیده کمک کنند اما گاهی رفتار یا گفتار نسنجیده ما نه تنها کمکی نمیکند بلکه باعث آزار بیشتر او خواهد شد. هر کاری راهی دارد و در این مقاله سعی شده بایدها و نبایدهای مهم در این شرایط توضیح داده شود.
درمورد اتفاق یا مشکلی که باعث فوت شده سوال نپرسیم
این سوال در مرگهای نابهنگام و غیرمنتظره رایجتر است. خانوادهها در این شرایط به دنبال واقعیت هستند و دوست دارند بدانند عزیزشان در چه شرایطی به آغوش مرگ رفته، مقصر احتمالی چه کسی است و لحظات آخر عزیز از دست رفته چگونه سپری شده است. اینکه مطمئن باشند مرگ بدون درد و احساسات ناخوشایند بوده کمی دردشان را تسکین میدهد. اما این واقعیتها به این معنی نیست که از توضیح دادن اتفاقی که باعث از دست دادن متوفی شده احساس خوبی داشته باشند. مطمئن باشید خواهناخواه متوجه این موضوع خواهید شد اما پرسیدن این سوال، آن هم در این شرایط، اندوه فرد را بیشتر خواهد کرد. قطعا شما منظور بدی ندارید اما کنار آمدن با این شوک ناگهانی، سختتر از آن است که ظرف چند روز بتوان آن را پذیرفت و از آن حرف زد.
اگر فرد داغدار قصد حرف زدن داشت گوش شنوای خوبی باشیم
با توجه به تفاوتهای فردی آدمها و شرایط متفاوتی که تجربه میکنند ممکن است بعضی از داغدیدگان دوست داشته باشند در این مورد صحبت کنند. بهتر است تصمیمگیری در این مورد را به خودشان بسپارید. اگر دوست داشتند حرف بزنند، فقط گوش کنید و اگر سوالی میپرسید، حتما سوالات باز باشد. سوال باز به پرسشی میگویند که جواب کوتاه و مشخصی ندارد. مثلا وقتی میپرسید "دوست داری حرف بزنی؟" فرد میتواند آزادنه هر چقدر که دوست دارد در مورد موضوع صحبت کند. شاید با یک جمله یا عبارت، موضوع را خاتمه دهد و این پیام را به شما بدهد که تمایلی به صحبت ندارد و شاید موضوع را با تمام جزییات تعریف کند. البته فراموش نکنید که شما نباید شروع کننده چنین صحبتهایی باشید.
یکی از ویژگیهای یک سنگ صبور خوب، توجه به صحبتها، بدون قضاوت کردن است. میان کلمات مخاطب سعی کنید واکنشهایی نشان دهید که فرد متوجه شود با دقت به حرفهای او گوش میدهید. میتوانید سر تکان دهید یا از کلماتی مثل "درسته"، "حق با شماست" یا "متوجه هستم" استفاده کنید. گاهی از فرد سوال بپرسید تا مطمئن شوید منظور او را درست متوجه شدهاید. تکرار بخشهایی از صحبت فرد نیز، باعث میشود احساس بهتری داشته باشد.
از سوگواری و گریه کردن فرد جلوگیری نکنیم
غم، هیجانی است که در این شرایط، گریپذیر است. اشک ریختن سیستم پاراسمپاتیک را فعال میکند و تعادل و آرامش را به بدن باز میگرداند. برخی معتقدند وقتی در معرض استرس و فشار روانی قرار داریم هورمونها و ترکیباتی در بدن تولید میشود که توسط اشک میتواند دفع شود. دفع این ترکیبات استرس را کاهش میدهد. علاوه بر گریه، مجموعه رفتارهایی که فرد به عنوان سوگواری انجام میدهد نیز برای کنار آمدن با این اتفاق، مهم است. باید به فرد اجازه دهید این دوره را به صورتی که مایل است بگذراند.
مراقب جملاتی که به زبان میآوریم باشیم
هر حرف یا رفتاری که از دست دادن عزیز را برای داغدیدگان کوچک شمارد، برای آنها آزاردهنده است. فراموش نکنید که شما برای تسلی خاطر بازماندگان در مراسم حاضر میشوید. برای فردی که هنوز با از دست دادن عضو خانواده خود کنار نیامده، حتی جملات رایجی که در شرایط عادی ادای احترام محسوب میشود نیز میتواند باعث رنجش بیشتر فرد شود. اینکه "میتوانست بدتر از این شود"، "زندگی ادامه دارد و میتوانی همسر یا فرزند دیگری داشته باشی" و یا اشاره به بیماری یا کهولت سن عزیز از دست رفته در روزهای اول فوت، درست نیست. یکی از صحبتهای رایج در این شرایط، تعریف و صحبت کردن وقایع مشابه است. درست است که این اتفاق، وقایع مشابه را در ذهن شما تداعی میکند اما لطفا خویشتندار باشید در حضور خانواده سوگوار از این موضوعات صحبت نکنید. به جای استفاده از جملاتی مثل "درکت میکنم" بگویید " باید خیلی سخت باشد". با این کار به جای وانمود کردن به درک شرایط سخت فرد، به اون نشان میدهید که دارید سعی میکنید او را درک کنید. در واقع مزیت جمله دوم این است که صادقانه و قابلباورتر از جمله اول است.
چه کمکی از ما ساخته است؟
بهترین کاری که میتوانید انجام دهید کمک به خانواده متوفی در انجام امور مربوط به مراسم و همچنین امور شخصی آنهاست. خانواده متوفی چنان شرایط سختی را تجربه میکنند که ممکن است حتی برای انجام امور شخصی مثل تهیه غذا یا شستن و اتو کردن لباسهای خود نیز دچار مشکل شوند. از آنها بپرسید که به چه کمکی نیاز دارند. احتمالا کارهای زیادی وجود دارد که توان انجام آن را ندارند و اگر در انجام این امور به آنها کمک کنید، از رنجش و آشفتگی آنها تا حدی میکاهید. برای کارهایی مثل مرتب کردن منزل یا شست و شوی ظروف و لباسها میتوانید خودتان دست به کار شوید و در اموری مثل استحمام، میتوانید آنها را ترغیب کنید. افسردهخویی و غمی که فرد تجربه میکند انگیزه کافی برای انجام امور شخصی را از این افراد میگیرد.
از چه چیزهایی حرف بزنیم؟
صحبت از خاطراتی که با مرحوم داشتید و هر چیزی که نشان دهد به یاد او هستید، اغلب برای خانواده متوفی خوشایند است. این خاطرات یعنی شما به یاد او هستید. معمولا خانواده نیز دوست دارند از خاطرات خود در مورد عزیز از دست رفته صحبت کنند.
برخی عقاید مذهبی که به مرگ معنا میدهد نیز مفیدند. هر چه تصور یا باوری که از مرگ داریم منفیتر و بدبینانهتر باشد، پذیرفتن مرگ برایمان دشوارتر است. خانواده داغدار دوست دارند باور کنند فرد متوفی به آرامش رسیده و در شرایط خوبی به سر میبرد. باورهای مذهبی مختلف احادیث و روایات زیادی در این زمینه دارند و استفاده از آنها در مراسم سوگواری مفید است. البته جملات کلیشهای مثل "دیشب خواب دیدم، لب رودخانه نشسته و لباس سفید پوشیده و ." را کنار بگذارید.
دلیل نگارش این مقاله مشاهده موارد متعددی از رفتارهای اشتباه و آسیبزننده، در مراسم سوگواری بود یا به روایت عزیزان داغدار بود که غالبا به دلیل ناآگاهی و با نیت کمک و همراهی صورت میگرفت. باید اشاره کنم که همه مواردی که اشاره شد، مبتنی بر پژوهشهای صورت گرفته روی خانوادههای داغدیده به ویژه در حوادث ناگهانی است. موارد ممکن است با توجه به تفاوتهای فردی یا در زمان خاصی کارآمد نباشد و همیشه باید پیش از اقدام به هر کار یا صحبتی در مورد آن کمی فکر کنید و شرایط را بسنجید.
همه ما به عنوان یک انسان، نیاز داریم راه رو از چاه تشخیص بدیم. همه ما تصمیمهای اشتباهی تو زندگیمون گرفتیم که بعدا ازش پشیمون شدیم. گاهی با خودمون فکر کردیک کاش اون روز یه نفر بهم میگقت که داری اشتباه میکنی.
گاهی هم کمک میگیریم. م میکنیم. درددل میکنیم تا از عصبانیتمون کم بشه و تحت تاثیر خشم تصمیم نگیریم. اما خودمونیم! چند بار پیش اومده که همین کمک گرفتن از آدم اشتباه اوضاع رو بدتر کرده؟
چند بار شده راز دلمون سینه به سینه چرخیده و کسایی که نمیخواستیم از زندگی خصوصی ما با خبر شدن؟
از طرفی از م و درددل نمیشه گذشت. تجربه یه درددل ساده و حس خوبی که اون لحظه بهمون داده (البته اگر با آدم درستی انجام بشه) ما رو برای ادامه این کار وسوسه میکنه.
تو این مقاله کوتاه میخواستم فقط یه کم به این موضوع فکر کنین ولی اگهدوست دارین بیشتر در این باره بدونین حتما اینجا رو کلیک کنین و این مقاله رو بخونین.
درباره این سایت